پارت۲۶

-ولی لیام من نمیتونم تحمل کنم من دارم عذاب میکشم
-میدونم عزیز دلم ولی صبر کن که کلی کار دارم فعلا برو خارج از کشور تا من یه حرکتی بکنم
رزیتا رو فرستادم رفت و من خودم وارد اتاق شدم که دیدم تو آینه داره خودشو نگاه میکنه نشستم رو تخت و نگاهش کردم چقدر این دختر خوشگله مگه میشه آخه
-انیسا حالت خوبه ؟
-اره بهترم
-بیا اینجا ببینم
آروم اومد سمتم که کشیدمش تو بغلم و افتاد رو پام
-هییییی
-هیش
سرمو نزدیک گردنش کردم و بو کردمش
-خوشمزس .تا من کارمو میکنم تو هم از خودت بگو
-چی بگم؟
گذاشتمش بغل خودم رو تخت
-داستانتو بگو ببینم
-یعنی چی
-خنگی یا خودتو میزنی به خری همه چیو بگو چجوری پات به زندان باز شد
-دقیقا زندگی من از اونجایی شروع شد که وارد بار شدم با دوستام بودم و اونا بهم گفتن که تو داری زیادی کار میکنی هیچ کس راضی نیست به فکر خودت نیستیو اینا که بعدش منم طی ۳ ماه شدم اینی که میبینی با دزدی کردن پولای گنده گنده شروع کردم آخر شبا با دوستام کلاب بودم که . نمیتونم بگم
-یعنی چی نمیتونی بگی
-نمیخوام
#انیسا
اصلا یادم نبود که من نباید برای کسی چیزیو تعریف کنم ای به خشکی شانس
ولی یه بار اشکال نداره اینجوری منم خالی میشم
#لیام
یه چیزی جلوشو می‌گرفت و من میدونم چی بود اون پیر زن
-تعریف کن میدونم میخوای بگی
-من در حین دزدی کردن الکس دیدم که بهم درخواست داد که باهم کار کنیم و هرچیو که میدزدیم نصف نصف کنیم
تا اینکه یه شب
دیدگاه ها (۱۱)

پارت۲۷(این پارت برای شنبه هست .چون وقت نمیکنم آپلود کنم

پارت ۲۸

پارت۲۵

پارت ۲۴

...

بچه‌ها تو رو خدا یه کوچولو بیان با من درد و دل کنید 😭😭من یه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط